سال ۱۳۶۶ مهدی قزلی، کودک هفت سالهای بود که به واسطه شغل پدرش، با خانواده از تهران به بهبهان خوزستان کوچ کرد. ننه شاهسون، مادربزرگ مهدی، در همان روزهایی که دست نوه کوچکش را میگرفت و با خود به کلاسهای نهضت سوادآموزی میبرد، علاقه به تحصیل را در چشمان مشتاقش کشف کرد و جیبهای مهدی را بیش از آنکه با نخود و کشمش و مویز پر کند، از مداد و تراش و پاک کن پر کرد.
مهدی کلاس اول و دوم دبستان را در یک سال سپری کرد و در کلاس سوم دبستان با کتاب «سیمون بولیوار، آزادی بخش آمریکای جنوبی» با آن سر و شکل پر طمطراق بیشتر از توپ چهل تکه و تفنگ اسباب بازی بر سر ذوق میآمد و بعدتر با مجلات کودکانهای همچون «کیهان بچه ها»، اوقات خود را سپری میکرد و در نوجوانی پس از آنکه همپای خانواده به بابلسر کوچ کرد، موفق شد در مسابقات داستان نویسی بابلسر، برنده شود.
سال ۷۶، با قبولی در رشته مهندسی مکانیک به دانشگاه امیرکبیر تهران رفت و در دوران دانشجویی نیز در مدرسهای که درس خوانده بود، مشغول به تدریس شد. اما عمده اوقات فراغت او در دوران دانشگاه، در میان نشریات دانشجویی سپری میشد و به موازات درس، برای نشریه «مجال» و «نقطه سرخط» قلم میزد و برای مدتی نیز سردبیری «همشهری آیه» را برعهده گرفت. در این بین کارشناسی ارشد خود را در رشته تاریخ تشیع به سرانجام رساند.
سپس به برگزاری کلاسهای نویسندگی مشغول شد و پس از مدتی به سفارش انجمن اسلامی دانش آموزی، کتاب «داستان نویسی از صفر» را تألیف کرد که در ابتدا جزوهای برای داستان نویسی بود. تغییر مسیر او از داستان نویسی به حاشیه نویسی از سال ۸۸ آغاز شد که مجموعه حفظ و نشر آثار رهبری از او برای همراهی در سفر رهبر معظم انقلاب به کردستان دعوت کرد تا تجربه این سفر و حواشی آن را در قالب کتابی به رشته تحریر درآورد.
پس از این تجربه تحقیقات خود را برای نگارش کتاب «قصه کربلا» آغاز کرد، اما برای نگارش آن چنان به تعلیق و سکون افتاد که راهی مشهد شد و پس از ۹ روز اقامت در هتل، کلماتش جان تازهای گرفتند. سال ۱۳۹۲ با تماس رضا امیرخانی، برگ تازهای از کارنامه هنری او ورق خورد: «در قم، گروهی برای انتقال ضریح حسین بن علی (ع) تشکیل شده که میخواهند یک نویسنده همراهشون باشه و ماجراها رو بنویسه. تو بیا و بالای سر این کار باش.» سفری که در روز عاشورا آغاز میشد و در یکم ماه صفر به پایان میرسید.
ماحصل این سفر بی نظیر، پرکردن سه دفترچه یادداشت بود که به کتاب «پنجرههای تشنه» منتهی شد. کتابی بر پایه روایت نویسی که مورد تحسین رهبر معظم انقلاب قرار گرفت و تقریظی بر آن نوشتند. او در کارنامه خود ۲۵ اثر مرتبط با اهل بیت (ع) را انتشار داده و در برخی آثار همچون «روزی روزگاری جنگی» به حوزه جنگ و خاطرات آن نیز ورود کرده است. مهدی قزلی که مدیریت بنیاد شعر و ادبیات داستانی ایرانیان را نیز برعهده دارد، در بسیاری از جشنوارههای داخلی با عنوان دبیر اجرایی فعالیت میکند.
قزلی داستانی با عنوان «یک فانوس روشن» دارد. این داستان در مسابقه مهر هشتم برگزیده و به همراه چند داستان برگزیده دیگر در کتابی با همین عنوان چاپ شد. روح ا... حجازی، تله فیلمی از این داستان ساخت و در نوزدهمین جشنواره قصه گویی کانون پرورش فکری نیز به مرحله اجرا درآمد. «نامهای به یک دوست»، عنوان فیلم کوتاهی است که قزلی فیلم نامه اش را نوشت و مسعود اطیابی آن را کارگردانی کرد. همچنین داستان «آخرین نامه» او به فیلم کوتاهی تبدیل شد که فیلم نامه اش را خودش نوشت.
قزلی دبیر اجرایی جایزههای ادبی جلال آل احمد، پروین اعتصامی، ملک الشعرای بهار و جشنوارههای فیلم فجر را نیز در دورههای متوالی از سال ۱۳۹۳ بر عهده داشته است. در سالگرد چهل سالگی انقلاب اسلامی ایران نیز، بخشی به عنوان آتیه داستان ادبی در حاشیه جایزه جلال قرار داد تا به این ترتیب از نویسندگانی که پس از انقلاب اسلامی زاده شدند به انتخاب مردم مورد تجلیل قرار بگیرند. برگزاری دورههای متمرکز آموزش داستان نویسی آل جلال، نیز از دیگر اقدامات او برای ارتقای سطح نویسندگان جوان کشور است که به منظور تمرکززدایی غیر از تهران در شهرهایی همچون اندیمشک و مشهد برگزار شد.